مسأله شر یکی از مسایل مهم در فلسفه و به طور خاص فلسفه دین است.
این اثر با رویکردی فلسفی و روانشناسانه به مسأله شر پرداخته است.
نویسنده کتاب خود را در نه فصل تدوین کرده است که عناوین این فصلها به شرح زیر است:
آیا شر رذیلت است؟
شر از دست دادن قدرت عمل است
شر گریز از ملال خودشیفتگی است
شر سرکوب ریاکارانه است
شر بددلی خیالبافانه است
شر از دست دادن انسانیت است
شر شیطان ساختن از خود، دیگران و خداست
شر بیتقوایی جزماندیشانه است
اندیشههای پایانی
دارل کوئن نویسنده کتاب در مقدمه خود هدف از نگارش این کتاب را اینگونه بیان میکند:
فرهنگها به دو روش با مقوله شر برخورد میکنند؛ روش اخلاقگرا و روش خردگرا. روش اخلاقگرا متداولتر است، اما توانایی فهم شر را در ما به وجود نمیآورد. ما تا شر را نفهمیم و نشناسیم، نمیتوانیم از آن خلاص شویم و اسیر در جهل، به اعمالی دست میزنیم که بر رنج فردی و جمعیمان میافزاید. برعکس، برای کسانی که گوشهایی برای شنیدن و چشمانی برای دیدن دارند، روش خردگرا متضمن شناخت شرورهایی از رنج است، و هدف این کتاب فهم ماهیت شر از این منظر است.
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
فلسفه
|