زیباشناسی بخش جداناپذیر فلسفه هگل است. او از سالهای جوانی از هنر و زیبایی آن سخن گفته و در برخی آثار اساسی خود همچون «پدیدارشناسی روح» و «دایرهالمعارف علوم فلسفی» مسائل آن را تفسیر و توضیح کرده است.
رویکرد هگل به مسائل زیباشناسی، پویا (دینامیک) است؛ یعنی او از پیشینیان و همعصران خود، بهشیوه انتقادی بهره گرفته است. طبیعی است که هگل مسئله تضاد میان حکم شناختی و قضاوت زیباشناسی را در نظر داشته و در فلسفه هنر خود آن را لحاظ کرده و به سهم خود به آن واکنش نشان داده است.
سومین مدخل از دانشنامه فلسفه استنفورد، اختصاص به بررسی زیباییشناسی هگل دارد. زیباییشناسی یا فلسفۀ فریدریش هگل، بخشی از سنت فوقالعاده غنی زیباییشناسی آلمانی است. سنتی که از تأملاتی دربارۀ «تقلید نقاشی و مجسمهسازی یونانیان» اثر وینکلمان و «لائوکوئون» لسینگ تا «نقد قوۀ حکم» کانت و «نامههایی دربارۀ تربیت زیباییشناختی انسان» اثر فریدریش شیلر و از آنجا تا «زایش تراژدی» نیچه و «سرآغاز اثر هنری» هایدگر و «نظریۀ زیباییشناختی» آدورنو گسترده شده است. هگل به طور خاص تحت تأثیر وینکلمان، کانت و شیلر قرار داشت و نظریۀ او مبنی بر «پایان هنر» خود مرکز توجه دقیق آدورنو و هایدگر بوده است. فلسفۀ هنر هگل شرحی مبسوط از زیبایی در هنر، تحول و پیشرفت تاریخی هنر و هنرهای منفرد معماری، مجسمهسازی، نقاشی، موسیقی و شعر است.
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
فلسفه
|