فلسفه قارهای ( Continental philosophy)، در کاربرد معاصر، به مجموعهای از سنتها در فلسفهٔ قرنهای ۱۹ و ۲۰ میلادی در قاره اروپا گفته میشود. این عبارت، نخستین بار، در نیمهٔ دوم سدهٔ ۲۰ میلادی، به منظور اشاره به حوزهٔ اندیشمندان و سنتهای خارج از جنبش تحلیلی به کار رفت. جنبشهای فلسفی قارهای عبارتند از: ایدهآلیسم آلمانی، پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیم، هرمنوتیک، ساختارگرایی، پساساختارگرایی، نظریه انتقادی و نئومارکسیسم.
سایمون کریچلی در کتاب فلسفهی قارهای نشان میدهد که فلسفهی قارهای مجموعهی مشخصی از سنتها و ورزههای فلسفی است که طیف گسترده و پرابهتی از مسائلی را شامل میشود که در سنت انگلیسی- امریکایی غالباً نادیده گرفته شده یا طرد شدهاند. نویسنده در این کتاب به بحث دربارهی نظریات و رویکردهای فیلسوفانی مانند کانت، هگل، نیچه، هوسرل، هایدگر، سارتر، هابرماس، فوکو و دریدا میپردازد و مفاهیم کلیدیای مانند اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم و پدیدارشناسی را نیز مطرح میکند.
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
فلسفه
|