نقاشی چهره به عنوان یک مردمنگاری مشخص و متمایز و با ویژگی های کم و بیش روشن، مانند اکثر مردمنگاری های سنتی از سده چهاردهم آغاز شد و در سده هفدهم در هلند به اوج و شکوفایی رسید. نقاشی چهره از دوره رنسانس تا آثار متاخر رئالیسم، نهادی قرارداد محور محسوب می شد. لذا نگاه ژرف هنرمندان بیشتر بر انسان "خاص" و " آرمانی" استوار است. در این نقاشی ها بیشتر با رویدادهای زندگی روزمره و غالباً واقع نما روبه رو هستیم؛ به این ترتیب، می توان کارکرد اصلی نقاشی چهره را خدمت به بزرگنمایی شخصیت و منزلت اجتماعی دانست. با این تفاسیر، ظهورهنرمندانی چون: داوینچی، آلبرشت دورر، رامبراند و کارواجو تکنیک های کیاروسکورو و تنبریسم را به منظور بازنمایی حجم چهره، برای ایجاد جلوه های هیجان انگیز این اسلوب در روند تحول تکنیک نقاشی چهره دست یافتند. در دوره مدرن، اندی وارهول از جمله پرکارترین و مشهورترین هنرمند مردمنگار زمان خود بود. زندگیش از همین طریق تامین می شد. برخلاف دیگر هنرمندان چهره ساز، وارهول هیچ دلیلی نداشت که نگاهی همراه با تملق و چاپلوسی به موضوع اثر خود داشته باشد.
فصل اول: تاریخچه سبک های و تکنیک های نقاشی چهره
فصل دوم:تاثیر سبک ها و تکنیک های نقاشی چهره از رنسانس تا معاصر
فصل سوم: کپی برداری و نمونه سازیاز آثار نقاشان بزرگ چهره سازی
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
هنر و معماری |
هنرهاي ترسيمي
هنرهاي ترسيمي |